English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8139 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
building U ساختمان
building U عمارت دیسمان
building U بنا
building permit U پروانه ساختمان
building owner U صاحب کار
building plant U وسایل ساختمان
building operations U عملیات ساختمانی
building up of generator U پیش تحریک مولد
building system U سیستم ساختمان
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building work U کار ساختمانی
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy U الیاژ مخصوص روکش کاری
building unit U واحد ساختمانی
building official U بازرسان ساختمان
building material U مصالح ساختمانی
building component U اجزای ساختمان
building connection U انشعاب ساختمان
building construction U معماری
building construction U روسازی
building costs U هزینههای ساختمان
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate U دفتر نقشه کشی
building limes U اهک ساختمانی
building line U امتداد
building line U راسته
building line U بر ساختمانی
building line U بر ساختمان
building log U چوب گرد ساختمان
building machinery U ماشین الات ساختمانی
bridge building U پل سازی
capital building U سرمایه سازی
industrial building U ساختمان صنعتی
industrial building U بنای صنعتی
situation of a building U وضع قرارگرفتن بنا
situation of a building U موقعیت ساختمان
site building U زمین ساختمانی
machine building U ماشین سازی
main building U ساختمان اصلی
model building U الگوسازی
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
site building U زمین زیربنا
nest building U لانه سازی
office building U ساختمان اداری
public building U بنای همگانی
the interior of a building U اندرون عمارت
house building U ساختمان مسکونی
commercial building U سرای
commercial building U تیم
commercial building U تیمچه
tower building U ساختمان برجی
exhibition building U ساختمان نمایشگاه
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
framed building U ساختمان تیر پایهای
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to found a building U عمارتی برپاکردن
height of building U بلندی ساختمان
to found a building U ساختمانی بینادکردن
home building U ساختمان مسکونی
ship building U کشتی سازی
administrative building U ساختماناداری
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
intelligent building U [ساختمانی با سرویس هوشمند]
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
building line U خط کناری ساختمان
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to break into a building U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building block U کنده ساخت
building block U بنا کنده
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks U کنده ساخت
building blocks U بنا کنده
building material U مصالح ساختمان
sick building U اشارهبهساختمانهایمدرن
reactor building U ساختمانرآکتور
containment building U ساختمانمحدودشده
body building U ورزش زیبایی اندام
body building U پرورش اندام
body building U بدنسازی
administration building U قسمت اداری
body-building U پرورش اندام
body-building U بدنسازی
building site U کارگاه ساختمانی
building site U عرصه
building sites U کارگاه ساختمانی
building sites U عرصه
service building U ساختمانسرویس
slab building U ساختلوح
turbine building U ساختمانتوربین
road building U جاده سازی
body-building U ورزش زیبایی اندام
The building is in ruins . U ساختمان خراب است
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
apartment building U ساختمان اپارتمانی
administration building U ساختمان اداری
building society U شرکتوام دهندهمسکن
elvis has left the building <idiom> U [تمام شده است]
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
road building slag U شلاکه جاده سازی
machine building industry U صنعت ماشین سازی
road building machine U ماشین جاده سازی
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
local building inspector U پلیس ساختمان
building trade worker U تعمیرکار ساختمان
A multi-storey building. U ساختمان چندین طبقه
In appiarance it is a strong building. U بظاهر ساختمان محکمی است
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
building steel lathing U اسکلت فلزی ساختمان
building trade joinery U نجاری ساختمان
word building test U ازمون واژه سازی
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
basic building materials U مواداولیهساختمان
a building of small scale U عمارت کوچک
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building U [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
pull through <idiom> U بهبود یافتن
to pull U افسانه جعل کردن
to pull U اغراق گفتن
to pull through U به هدف خود رسیدن
to have the pull of U اعمال نفوذکردن بر
to have the pull of U برتری داشتن بر
to pull through U موفق شدن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
pull up to U به چیزی رسیدن
to pull through U کامیاب شدن
pull up to U با چیزی برابر شدن
pull up with U به چیزی رسیدن
pull up with U با چیزی برابر شدن
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull in U متوقف شدن
pull in U توقیف کردن
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in U متوقف شدن
pull-in U توقیف کردن
pull-out U ترک کردن
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
pull (something) off <idiom> U باانجام رساندن کامل کارها
pull out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
Pull yourself together. U حواست را جمع کن
pull-out U عازم شدن
pull-out U بیرون امدن
to pull through U جنس
pull-out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
to pull together U با هم کارکردن
to pull together U باتفاق زیستن
pull out U بیرون امدن
to pull out U از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
pull out U عازم شدن
to pull down U ویران کردن
to pull down U خراب کردن بی بنیه کردن
to pull down U ارزان کردن
to pull in U دست از کار یا رویه خودکشیدن
to pull in U داخل واگن خانه شدن
to pull off U برداشتن
to pull off U باوجود دشواری انجام دادن
to pull off U بردن
pull out U ترک کردن
pull over U اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
pull down U خراب کردن
pull U برتری جزئی و مختصر
pull over U عرق گیر
to pull through U رها شدن
pull U کشش
pull U بازیابی داده از پشته
pull U چیدن
pull U POP
pull U کندن پشم کندن از
pull down U پایین اوردن تخفیف دادن
pull down U کاستن
pull U ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull off U نیروی کشش برقی
pull over U پیراهن کش ورزش
pull off U مقاومت کردن
pull it out U پیروزی در واپسین لحظات
pull U بیرون کشیدن بازیگر
pull over U ژاکت
pull down U دریافت کردن
pull U کشیدن
pull U کشیدن دندان
pull through U در تنگنا کمک یافتن
pull through U در سختی بکسی کمک کردن
pull away U کنار گرفتن
pull U بطرف خود کشیدن کشش
pull up U صعود
pull up U جلوگیری کردن
pull up U بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
pull together U همکاری کردن
pull away U عقب نشینی کردن
pull up U کاستن سرعت اسب
Recent search history Forum search
1peace building training
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
1مساحت فروشگاه
0LET ME BEHOLD
0nest building
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com